۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبه

خبری نیست...

هر روز این ترانه رو گوش میدادم اما هیچوقت توجه نکردم که چی میخونه،اما امروز گوشم نبود که اونو میشنید
دلم بود و چشمانم که...


عشق ِ من ، لحظه ی آغاز ِ من
بیا باز ، بشو هم آواز ِ من
ببین عشق ِ من ، توی سینه ام نفس نیست
نفس من باش ، نفسم ، نیاز ِ من
صدا کن ، منو باز بی بهونه
منو نگاه کن ، دوباره عاشقونه
بیا که امشب ، برامون فرصتی نیست
بیا با هم باز ، پر بکشیم شبونه
بیا با هم باز ، پر بکشیم شبونه
بیا با هم باز ، بسازیم آشیونه
خبری نیست ، خبری نیست
مثه امشب که شبی نیست
اومده دیگه جونو عُمرم
بین مون فاصله ای نیست
باشه دردا ، برای فردا
نمیدم تو رو به دنیا
حال خوب ِ امشب ما رو
نگیر از ما خدایا
عُمر ِ من ، تنها بهونه ی من
بیا باز بشو هم خونه ی من
چرا تو دستام ، دستای کسی نیست ؟
آخه تویی تو ، فقط تو سینه ی من
دوباره ، تنگ ِ دلم دوباره
جاده ها ، تو رو یادم میآره
هوای شرجی ، جنگل ِ خیس و دریا
بیا که امشب ، منتظرن جاده ها
بیا که امشب ، منتظرن لحظه ها

هیچ نظری موجود نیست: