۱۳۸۹ مهر ۲۲, پنجشنبه

شب عشق و بوسه

شبهای زیادی در آغوشت خوابیدم....ولی هیچ کدومشو با دیشب عوض نمی کنم، در آغوش ِ مرد زندگیَم ،بدون هیچ پرده و حجابی ...در شعله های زبونه کشیده عشقت ذوب می شدم... ترانه عشقو با هم زمزه می کردیم و انگار از لب هات شراب ِ بهشتی می نوشیدم و سیراب نمی شدم، اگه تنها بودیم تا صبح لبهامو رو لبهات نگه می داشتم و ازت جدا نمی شدم، ....چه شب دوست داشتنی و زیبایی بود.....دوست داشتم وارد وجودت بشم و با تو یکی بشم....حس آرامش ِ زیاد ،همراه با هیجان ِوصف نا پذیر وجودمو فرا گرفته بود....حس عاشق شدن دوباره .... می دونی به نظر من عشق در یه ثانیه اتفاق می اُفته و من هر بار که در آغوشت میام احساس همون یه ثانیه عاشق شدن رو دارم نه عاشق بودن.....همون هیجان اولین بوسه عشق....اولین لمس... عزیزم به وجودت نیاز دارم ...به عشق یه دونه تو! با من بمون ...در آغوشَم ...در کنارم ....همیشه.

علیرضا

(عکس ها مربوط به بازی Sims 3 است.)

۳ نظر:

نقطه چين ها. . . گفت...

..میفهمم! :-)

یوسف

مهرزاد قصه گو گفت...

چه بازي جالبي!
احساس خوشبختي.چه احساس زيباييه.اميدوارم هميشگي باشه.

persianglogs گفت...

واااای چقدر خوشحالم که یکی دیگه مثل من پیدا شده که هم همجنس گراست هم میدونه سیمز چیه!!!! :)
من عاشق این بازیم.
اتاق خوابت رو هم بنفش کردیاااا:)
بنفش اگه خالی استفاده بشه افسردگی میاره،ترکیبش کن با یه رنگ دیگه.
راستی وبلاگتون رو به فید ایران ال جی بی تی اضافه کنید لطفا...