علی: سلام علیرضا جونم، خوبی عشقم؟
علیرضا: سلام علی مهربونم...مگه میشه پیش تو باشمو خوب نباشم :)
علی: عشقم نمیدونم چرا الان که توو بغلمی باز دلم واست هی تنگ میشه...
میخوام هی ببوسمت تا باور کنم پیشمی...
علیرضا: منم می خوام توو چشمای نازت خیره بشم تا باور کنم این لحظات زیبای زندگیم حقیقت دارن!
علی : باورم نمیشه دارم توو آغوش عشقم توو وبلاگم پست میزارم! یه بوس به گردنت میزنم و با دستام مینویسم... نه! انگار با دلم مینویسم...کاش یه قلم پیدا میشد تا احساس این لحظات زیبای زندگیمو میتونست بنویسه و جوهرش از خجالت خشک نشه...
علیرضا : اقرار می کنم که عاشقت شدم و این عشق عظیمم به تو رو هیچ وقت توو زندگیم تجربه نکرده بودم ....تو عشق جاوید من هستی و همیشه این عشق توو قلبم به همین اندازه باقی می مونه...چون مطمئن هستم عشق بین ما یه عشق پاک و زیباست .
علی: الان که دارم مینویسم و داری بهم میوه میدی یا منو میبوسی دلم میخواد لحظه هام قلم داشتن تا زیباییه با تو بودنو ثبت کنن...
مدت ها میگذره که پستی نذاشتم...خوشالم که بعد هفته ها پیش تو دارم مینویسم..
دست توو دست تو...
با بوسه های گرم تو...
و نگاه معصوم و پاکت...
دوسست دارم علیرضای من...عشقم...
عشقمی نه بخاطر عشقت به من...به خاطر مهرت تووی دلم...
علیرضا: سلام علی مهربونم...مگه میشه پیش تو باشمو خوب نباشم :)
علی: عشقم نمیدونم چرا الان که توو بغلمی باز دلم واست هی تنگ میشه...
میخوام هی ببوسمت تا باور کنم پیشمی...
علیرضا: منم می خوام توو چشمای نازت خیره بشم تا باور کنم این لحظات زیبای زندگیم حقیقت دارن!
علی : باورم نمیشه دارم توو آغوش عشقم توو وبلاگم پست میزارم! یه بوس به گردنت میزنم و با دستام مینویسم... نه! انگار با دلم مینویسم...کاش یه قلم پیدا میشد تا احساس این لحظات زیبای زندگیمو میتونست بنویسه و جوهرش از خجالت خشک نشه...
علیرضا : اقرار می کنم که عاشقت شدم و این عشق عظیمم به تو رو هیچ وقت توو زندگیم تجربه نکرده بودم ....تو عشق جاوید من هستی و همیشه این عشق توو قلبم به همین اندازه باقی می مونه...چون مطمئن هستم عشق بین ما یه عشق پاک و زیباست .
علی: الان که دارم مینویسم و داری بهم میوه میدی یا منو میبوسی دلم میخواد لحظه هام قلم داشتن تا زیباییه با تو بودنو ثبت کنن...
مدت ها میگذره که پستی نذاشتم...خوشالم که بعد هفته ها پیش تو دارم مینویسم..
دست توو دست تو...
با بوسه های گرم تو...
و نگاه معصوم و پاکت...
دوسست دارم علیرضای من...عشقم...
عشقمی نه بخاطر عشقت به من...به خاطر مهرت تووی دلم...
۵ نظر:
علی جان گلم، خيلی برات خوشحالم... هم برای تو و هم برای تو علی رضای قشنگم...
کلی چشمام باريد وقتی پست مشترکتون رو خوندم... خيلی آرزوی خوب دارم براتون...
ياد اين آهنگ از جهان افتادم:
لبخند معصومت.....دنیای آرومت.....خورشید تو چشمات.....قدر شو میدونم
موهای خرمائیت....دستای مردادیت...شهریور لبهات.....قدر شو می دونم....
خورشیدم...خانومم..من با تو ...آرومم
رویامی ...دنیامی...دستاتو ..می بوسم
زیبایی/محجوبی....مغرور و جذابی.....چشماتو میبندی...با لبخند می خوابی...
تا وقتی اینجایی....این خونه پا بر جاس...ما با هم خوشبختیم ...دنیای ما زیباس
خورشیدم...خانومم..من با تو ...آرومم
رویامی ...دنیامی...دستاتو ..می بوسم
واااااییی... بازم یه زوج خوشبخت .. نمی دونین چقدر خوشحالم کردین :-)
واقعن به هر دوتا تون تبریک می گم ..
امیدوارم این لحظه های شیرین توی لحظه لحظه ی زندگیتون ادامه داشته باشه ..
اما یه چیزی ..
ما شیرینیشو از کیباید بگیریم ؟ :-))
اینقدر با هم خوشید که دیگه آپ نمی کنید؟!
اشکالی نداره ایشالله که خوشبخت و خندون باشین البته با هم
این علیرضای عاشق کجاست؟ پس هیجان عشقی که بهت داشتم کجاست؟ :(
سلام . من همجنسگرا نیستم . اما برای جامعه شما و مثال شما ارزش زیادی میگذارم و امیدوارم یک روزی بشه که ایراان هم این درک و شعور رو در میان مردم رواج بده . روزی بشه که ازدواج شما و مثال ما رسمی بشه . براتون آرزوی بهترینها رو دارم .
ارسال یک نظر